چکیده: آشنایی با اهداف مکاتب فلسفی و مقایسه آنها با یکدیگر از آن روی که می تواند با عث ایجاد شناخت و آگاهی، و بروز روحیه نقادی نسبت به خط مشی ها و برنامه ریزی های آموزشی شود مطلوب و مفید است. در این نوشتار که برگرفته از مطالعه ای اسنادی (کتابخانه ای) پیرامون بررسی اهداف مکاتب رئالیسم، ایده آلیسم و پراگماتیسم است، وجوه اشتراک و افتراق مبانی فلسفی این سه مکتب مورد مطالعه قرار گرفته است. رئالیسم یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است. ایده آلیست ها همه موجودات و آنچه را که در این جهان درک می کنیم، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توانم بگویم که چیزی هست. در حالی که بنابر نظر و عقیده رئالیستی، اگر ما انسان ها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می داند. در مقاله حاضر سعی بر آن است که جوانب مختلف مکتب رئالیسم از دیدگاه دو فیلسوف غربی (افلاطون و توماس آکویناس) و یک فیلسوف شرقی (علامه طباطبایی) مورد مقایسه قرار گیرد.
آخرین دیدگاهها